
انقد زولبيا خوردم كه اندفعه تا در جعبه رو باز كردم ديدم باميه ها با پلاكارد "گويا ما بهر تماشاي جهان آمده اييم" تجمع كردن.
یه لحظات طلایی هست قبل از کامل راست کردن، بهش میگن عسلی، یعنی نه سفت نه شل
يكى از دوستان فاميليش "مصطفى" است، اسم پسرش رو گذاشته "محمد". معلمش عمرا بتونه حين حضور و غياب جلوى صلوات فرستادن بچه ها رو بگيره.
یبار زن همسایمون به مادرم گفته بود پسرتون خیلی مودب و آقاست،
تا چند شب سرسفره به مادرم میگفتم میشه یبار دیگه بگی اعظم خانم چی گفته!!؟
گوشه بسته ی بیسکوییت ساقه طلاییه نوشته "پذیرایی". پذیرایی؟ واسه پذیرایی اینو جلو مهمون میذارن ینی؟ جلو دشمنمم نمیذارم من اینو به قرآن.
یه گروه خانوادگی تو تلگرام زدیم انقدر شعبه و ساب گروه ازش تولید شده که ساختارش از مافیا خفنتر شده. هی از سیسیل زنگ میزن میگن فدایی داری.
نظرات شما عزیزان:
